to swell, to become turgid, to puff up
to swell
to become turgid
to puff up
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رودههای او ورم کرده است.
His intestines are swollen.
کمخوابی باعث شد چشمانش ورم کند.
Lack of sleep caused her eyes to puff up.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ورم کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ورم کردن